سه‌شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۸

و آنگاه ...



و آنگاه ...
خود را کلمه ای میابی که معنایت منم ،
و مــرا صدفی که مرواریدم تویی ،
و خــــود را اندامی که روحـــــت منم ،
و مـــرا سینه ای که دلم تویــــــی ،
و خــــود را معبدی که راهبش مــــنم ،
و مـــرا قلبی که عشقش تویـــــی ،
و خــــــود را شبی که مهتابش مـــــنم ،
و مرا شمعی که پروانه اش تویی ،
و خود را انتظاری که موعودش مـــنم ،
و مرا التهابی که آغوشش تویــی ،
و خــــود را هراسی که پناهش منـــــم ،
و مرا تنهایی که انیسش تویـــی  ...
...
-     دكتر شريعتي
.