پنجشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۸

بازيافته من ...

گل من پرپر نشوي !
كه بلبلي در باز شدن غنچه لبخند تو ، زبان به سرود باز كرده است .

شمع من خاموش نگردي !
كه چشمي در پرتو پيوند تو ، به ديدن آمده است .

ساقه گلبن بهار من نشكني !
كه دلي در رويش اميدوار تو دل بسته است .

آفتاب من غروب نكني !
كه شاخه آفتابگرداني به جستجوي تو سر برداشته است

بازيافته من ، گم نشوي ...
كه بهشت بازيافته روحي هستي ، كه در برزخ من نشيمن دارد ...

- دكتر شريعتي
...

هیچ نظری موجود نیست: