شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۷

ماهي كوچك تنها ...

چرا گرفته دلت ؟

مثل آنكه تنهايي ، چقدر هم تنها ...

خيال مي كنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي ،

دچار يعني عاشق ،

وفكر كن كه چه تنهاست ...

اگر كه ماهي كوچك دچار آبي درياي بي كران باشد ...

چه فكر نازك غمناكي ،

و غم تبسم پوشيده نگاه گياه است ...

وغم اشاره محوي به رد وحدت اشياست ...

خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند

و دست منبسط نور ...

روي شانه آنهاست ،

نه ! وصل ممكن نيست ...

اگر چه منحني آب بالش خوبيست ...

ميان خواب دلاويز و طرد نيلوفر ،

هميشه فاصله اي هست ...

دچار بايد بود ...

دچار ...

...

- سهراب

.

هیچ نظری موجود نیست: