یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۷

دوست مي دارم ...

... تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم ،

تو را به جای همه ی روزگارانی که نزیسته ام ،

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود

و برای نخستین گناه ،

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم .

تو را به جای همه ی کسانی که دوست نمی دارند دوست می دارم .

سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید ،

شبیه آنچه در بهار دیدیم ...

پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز ...

.

هیچ نظری موجود نیست: