... تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم ،
تو را به جای همه ی روزگارانی که نزیسته ام ،
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود
و برای نخستین گناه ،
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم .
تو را به جای همه ی کسانی که دوست نمی دارند دوست می دارم .
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید ،
شبیه آنچه در بهار دیدیم ...
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز ...
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر